بر چسبــی به نام وهـــابیّت

                                                                  بسم الله الرّحمن الرّحیم

بر چسبــی به نام وهـــابیّت

نحمد الله تبارک و تعالی و نصلّی و نسلّم علی نبیّنا محمّد و علی آله و اصحابه و من دعا بدعوته و جاهد فی سبیل شریعته إلی یوم الدّین .

      دانشجویان ارجمند ! و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته

vahabi
امیدوارم در سایه ی عنایات الله تعالی از هرگونه شّر و بدی درامان باشید . پرسیده بودید : «وهّابیّت چیست و چرا به بعضی ها وهّابی می گویند؟» اکنون به طور مختصر به سوالتان پاسخ می دهم و امیدوارم این مجمل برایتان کافی باشد .

واقعیت این است که ما مسلمانان اهل سنت در احکام و مسائل فقهی از یکی از چهار مذهب حنفی ، مالکی ، شافعی و یا حنبلی پیروی می کنیم و اساساً مذهب پنجمی به نام وهابی یا هر اسم دیگری وجود ندارد . ولی با این وصف چرا چنین نامی بر سر زبان ها افتاده . پاسخ این است که :

درمیان مذاهب اربعه ی اهل سنت مذهب حنبلی از نظر روش ، رفتاری شدید تر از دیگر مذاهب نسبت به زدودن خرافات دارد. از سویی در زمان محمد بن عبدالوهاب بیشتر مردم عوام با عقیده ی توحیدی نا آشنا و با شرک و خرافات مأنوس بودند ، از سویی دیگر وی که از دانشمندان اهل سنت و پیرو مذهب حنبلی بود بسیار شدید با خرافات و انحرافات فکری و عملی مقابله نمود.

دشمنان اسلام طبق سیاست شوم خود : « فَرِّق تَسُد = تفرقه بیندازید و آقایی کن » برای دامن زدن بیشتر به تفرق میان مسلمانان اقدامات محمد بن عبدالوهاب را مذهبی تازه نامیدند و مسلمانان نا آگاه نیز با تکرار شعار و برچسب دشمنان از ظهور مذهبی تازه سخن گفتند که البته این تسمیه اصولاً نادرست است زیرا :

اولاً ،سخن از تبلیغ برای ایجاد مذهب تازه بیش از بیش میان مسلمانان فاصله می اندازد و بر تفرّق موجود می افزاید . درحالی که همه ی ما مکلف هستیم برای هموار نمودن راه رسیدن به وحدت تلاش کنیم و از دامن زدن به تفرّق اجتناب نماییم .

ثانیاً ، بر فرض صحیح بودن این تسمیه چون عبدالوهاب ( پدر شیخ محمد ) صوفی بود و با آراء و نظرات فرزندش مخالفت می کرد بنابراین لفظ وهابی ( منسوب به عبدالوهاب ) برای مخالفان شیخ محمد نامی با مسمّی خواهد بود .

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

جوابیه ای مختصر به شبهات مطرح شده درمورد «نظارت» وتفکر دینی کاکه احمددرفضای مجازی

جوابیه ای مختصر به شبهات مطرح شده درمورد نظارت وتفکر دینی کاکه احمد درفضای مجازی

جوابی به آقای قلب سلیم و توضیحی برای بقیه ی افرادی که مخالفت با تفکر کاکه احمد را سرلوحه ی کارخود قرار داده اند.

nazarat

در مورد کلیات مطالبی که درباره نظارت بیان و تنها معضل مورد بهانه ی دوریتان و جفا به نسبت کاکه احمداست،لازم بود توضیحی کلی را خدمتتان عرض کنم.

مقدمه ی نوشته ی ویرایش شده ی شما در رمضان وقسمتی ازآن،لزومی به جواب در آن نبود،اما به بخش نظارت و شرایط رهبری و عامل ایجاد نظارت و…کلیاتی را با استناد به آثار کاکه احمد عرض می کنم،امید است برای خود و برای شما مفید باشد.

 درواقع نوشته ی شما در مورد نظارت به رمضان بر می گردد و مطالب و کلیات آن مربوط به سالهایی است که آقای حسن امینی وافراد همفکرش آن را بارها قوی تر از شما طرح کردند ولی استدلالی برای رد آن نیافتند ودر نهایت به دلیل نرسیدن به اهداف!، مجبور به ترک حرکت و ساز جدایی سردادند.مطلب نظارت در مکتب قرآن مسئله ای درون گروهی است که شاید برای حق خواهان خارج از مکتب قرآن خیلی واضح نباشد چون مقدمات بسیار می طلبد،این مطلب حداقل دودهه از قبول آن در مکتب قرآن می گذرد وطرح مجدد آن جای تعجب بسیار دارد!

قبل از پرداختن به اصل متن و بحث آقای قلب سلیم وهمفکرانش لازم می بینم نوشتاری از کاکه احمد در مورد مراحل رهبری در دین اسلام خدمت خوانندگان ارائه کنم تا مراحل رهبری دراسلام را براساس برداشت کاکه احمد از قرآن و سنت به عرض برسانم.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید

جایگاه «سنت» از دیدگاه علامه کاکه احمدمفتی زاده

جایگاه «سنت» از دیدگاه علامه کاکه احمدمفتی زاده

sonat

بازنگری وباز بینی در معنی و فهم کلمه ی»سنت»،بحثی در باره ی افراط وتفریط منتسبین به»کفایه ی قرآن»و»حدیث گرایان».

…در مورد پیامبر- صلی الله علیه وسلم – ‌وهمچنين‌ غير پیامبر، (ديگران‌) به‌ خصوص‌ در مورد شخص‌ پیامبر- صلی الله علیه وسلم -، نظ‌رات‌ متعارض‌ بسياري‌ در بين‌مسلمانان‌ هست‌. اصولا اين‌ كه‌ سنت‌ با مفهوم‌ وسيع‌ آن‌،چه‌ وظ‌يفه‌اي‌ دارد؟ تا چه اندازه‌ حجت‌ است‌؟ در چه‌ اندازه‌اي‌ حجت‌ نيست‌؟ يعني‌: سنتي‌ مسلم‌ باشد،روايت‌ بسياري‌ هست‌ كه‌ دروغ‌ است‌، كاري‌ به‌ آن‌ ندارم‌.بعد از آنكه‌ ثابت‌ شد دروغ‌ است‌، براي‌ آن‌ ارزشي‌ نمي‌ماند.

سنت‌ مسلم‌ در حيات‌ خود پیامبر- صلی الله علیه وسلم – اعمال‌، تقريرها،و اقوالش‌ تا چه‌ اندازه‌اي‌ حجت‌ است‌؟ سنديت‌ آن‌ چگونه‌ است‌؟‌

جنبه‌هاي‌ مبالغه‌ آميز بسيار است‌.يا بگوئيم‌ از جهتي‌ افراط‌ و از جهت‌ ديگر تفريط‌ هست‌.يا به‌ ط‌رف‌ ارزش‌ نهادن‌ افراط هست‌،يا از جهت‌ سلب‌ ارزش‌ آن‌ نيز افراط‌ هست‌.يا از جهت‌ بي‌ توجهي‌ آنها به‌ ارزش‌ كتاب‌، تفريط‌ يا از جهت‌ بي‌ توجهي‌ به‌ ارزش‌ سنت‌، تفريط‌ هست‌.

مجموعا در ميان‌ مسلمانان‌،افراط‌ و تفريط‌ و مبالغه‌ و اين‌ ط‌رف‌ و آن‌ ط‌رف‌ بسيار است‌،كه‌ مجموعا دو رأي‌ در برابر هم‌ و متقابل را‌ مي‌توانيم‌ عرضه‌ كنيم‌.

1- يكي از آن‌ دو آن‌ است‌ كه‌ به‌ نام‌ «كفايت‌ قرآن‌»مشهور است‌،كه‌ از همان‌ زمانهاي‌ پيش‌،بسياري‌ از مسلمانان‌ به‌ علت‌ اينكه‌ در مورد مسأله‌ ی احاديث‌ دچار سرگرداني‌ شده‌اند و ديده‌اند كه‌ دروغ‌ بسياري‌ از زبان‌ پیامبر- صلی الله علیه وسلم – به‌ نام‌ حديث‌ وضع‌ شده‌ است‌ و روايت‌ گشته‌ است‌،و نتوانسته‌اند تحقيق‌ كنند و راه‌ حل‌ صحيح‌ و منطقي‌ بيابند،آمده‌اند يكجا خط‌ بطلان‌ به‌ سنت‌ كشيده‌اند،اينها مي‌گويند: خود قرآن‌ كافي‌ است‌،ما در مسائل‌ و امور ديني‌ احتياجي‌ به‌ سنت‌ پیامبر- صلی الله علیه وسلم – نداريم‌،قرآن كافي‌ است‌،اين‌ يك‌ ط‌رف‌ از آن‌ اقوال‌ است‌،كه‌ از اين‌ جهت‌ تا آخرين‌ حدافراط براي‌ بي ارزش‌ كردن‌ و بي‌ اعتبار نمودن‌ سنت‌ است‌.

ادامهٔ این نوشته را بخوانید